پایگاه اطلاع رسانی

 
 
مصاحبه با گووان مهر اسماعیل پور به بهانه ساخت فیلم" از سالهای کبود"
 

مصاحبه با گووان مهر اسماعیل پور به بهانه ساخت فیلم" از سالهای کبود"

دوشنبه، 13 تیر 1401 | Article Rating
مصاحبه کمپانی بین المللی Raw با گووان مهر اسماعیل پور به بهانه ساخت فیلم "از سالهای کبود"
انگیزه شما از ساخت فیلم چی بود؟

گاهی خودم هم این سوال رو از خودم می‌پرسم. البته به شکل کلی تر. اصولا هدف هنرمند از ساختِ اثر هنری چیه؟ یک نفر تمام عمر آموزش می‌بینه، مطالعه و تجربه کسب می‌کنه تا در لحظه ی موعود دست به آفرینشِ یک اثر بزنه. آیا شخص هنرمند اثر هنری رو تولید می‌کنه یا این اثر هنری هست که اون فرد رو لایقِ خلق خودش می‌دونه؟ اندیشمندانِ مختلف هر یک از زوایه ی نگاه خود بینش‌های متفاوتی رو ارائه داده اند. دیدگاه من بیشتر به عرفان شرقی نزدیک هست. در این دیدگاه هنرمند وجود خودش رو به سمت کمال پرورش می‌ده. ایده‌هاهمزمان از زندگی روزمره و از مطالعه ی جهانِ پیرامون هر زمان به سمت هنرمند هجوم میارن. اما از این بی شمار ایده یکی که با خِرد و روحیاتِ اون هماهنگه بهش تلنگرمی‌زنه و جویبارِ اندیشه ی او رو جاری می‌کنه.

با این مقدمه بگذارید بگم که اندیشه‌های بسیاری در ذهن من شکل گرفته بودند و مجالی برای بیان می‌خواستند. ساخت این فیلم امکانی رو مهیا کرد که این افکار انعکاس پیدا کنند و من نگرش‌ها و پیشنهادات خودم برای جهان رو به تصویر بکشم.

ایده فیلم چطور به ذهنتون رسید؟

خب من علاقه ی زیادی به مطالعه‌ی رسوم و آیین‌های مردمِ کوچه و بازار دارم. همون چیزی که بهش می‌گن فولکلور. این باورهای عامیانه که خیلی از اونها هنوز هم در زندگی مردم روزگار ما وجود دارن و چون مستقیما به مذاهب شناخته شده مرتبت نیستن به عنوان خرافات شناخته می‌شن. جالبی این رفتارها برای من اینه که اونها پاسخِ روشنی به ترس‌هاو ناشناخته‌های بشر هستند. از دوران باستان تا امروز. کافیه هر کدوم از اونها رو روی میز آزمایشگاه و زیرِ میکروسکوپ بگذاریم تا سر چشمه‌های سرشت انسان رو به ما نشون بدن. ایده ی این فیلم موقع مطالعه ی یکی از انواع جادوهای بلاگردان به نامِ «تیرک بهار» که در روستاهای اتریش اجرامی‌شه به ذهنم رسید. مردم برای دوری از بلا و مصیبت و مرگ باید آیینی رو انجام بدن و هیچکس هم حق اشتباه نداره. من فکر کردم اگر کسی اشتباه کنه و پاش بلغزه چی به سرش میاد؟ و تمام داستان خودش رو به من نشون داد.

هدف شما از فیلمسازی در ایران به طور عمده چیه؟

نخست اینکه من در ایران زاده شدم. پس انتخابی در کار نبوده. اما وقتی خودم رو شناختم و با زادگاهم یعنی ایران آشنا شدم تصمیم گرفتم تا جای ممکن پیشینه ی فرهنگی و هنری سرزمین مادری خودم رو مطالعه کنم و نسبت به کهن الگوهای داستان گویی و ساختار فکری اهلِ اندیشه در تاریخ چند هزار ساله ش دانش و شناخت پیدا کنم. این رو هم بگم که من به عنوان یک آدمِ فرهنگی بیشتر مرزهای فرهنگی رو در نظرمی‌گیرم تا مرزهای سیاسی. پس وقتی دم از ایران می‌زنم مرز نگاهم پهنه ی گسترده‌ایهست که از دره‌ی سند آغاز و تا مدیترانه‌ی زیبا ادامه پیدامی‌کنه. اما من با وجودی که در ایران زاده شده‌ام خودم رو شهروند جهان می‌دونم. دوست دارم ساختارِاثری که می‌سازم و در درونِ این ساختار، پیامی که با فیلمم منتقل می‌کنم ارزشِ جهانی داشته باشه و برای تمام مردم در همه ی زمان‌ها قابل لمس و تاثیرگذار باشه. پس می‌تونم بگم هدف من از فیلمسازی در ایران بهره مندی از امکانات فرهنگی ایران و تاریخ و پیشینه ی داستانگویی و حکمت در این سرزمینِ باستانیه برای صحبت کردن و ایجاد ارتباط با هر انسان در هر کجای تاریخِ.

موضوع فیلم چقدر دغدغه است و چرا این موضوع رو انتخاب کردید؟

همونطور که پیشتر هم اشاره کردم موضوع فیلم رو از یکی از کهن الگوهای آیینی برداشت کردم و این کهن الگوها چون از سرشتِ بشر ریشه گرفته‌اند همیشه دغدغه بوده و در آینده هم خواهند ماند. آیین‌های«بلاگردان» رفتارهایی هستند که ما انجام می‌دیم تا بلا رو از خودمون دور و به جانِ یک جانور یا شیٔ دیگه بیندازیم. خیلی جاها حیوانی رو قربانی می‌کنند. بعضی جاها گیاهِ خاصی رومی‌سوزونن و ...

اما ریشه ی این کارها چیه؟ آدم از چی می‌خواد فرار کنه؟ من اومدم شخصیت اصلی داستانم رو کسی قرار دادم که خطایی ازش سرمی‌زنه و همه ی اون چیزایی که بقیه ازشون فرارمی‌کردن گیر این میاد. در واقع اون رو با بزرگترین کهن الگوهای ترس بشر رو به رو کردم. خواستم ببینم این ترس‌هاوقتی به صورت واقعی به سراغ یک نفر میان چه نمودی دارند. از طرفِ دیگه باقی مردمی رو هم که بلایا و ترس‌هاشون رو به قهرمان و قربانی قصه ی ما منتقل کرده بودند دنبال کردم. آیا وقتی بلایی – هر قدر بزرگ ـ بر کسی نازل می‌شه همه چیز برای اون آدم تموم می‌شه؟ قهرمان قصه ی ما این فرصت رو پیدامی‌کنه تا حقیقتِ بلاهای ترسناک رو به دور از خیالبافی‌ها ببینه. همینطور باقی شخصیت‌های داستان هم این فرصت رو پیدامی‌کنند که دور از بلایای آسمانی و ترس‌های بزرگشون زندگی کنند. اما آیا اونها به آرامش می‌رسند؟ به زودی می‌فهمیم که هیچ چیز اونطور که فکرمی‌کردند پیش نمی‌ره چرا که انسان در طی زمان اونفدر مخوف شده که حتی طبیعت و هیولاهای اون هم ازش واهمه دارند. من به عنوان خالقِ این داستان تمام شخصیت‌هارو زندگی کردم. ترس‌هاو گرفتاری‌های اون‌ها ترس‌هاو گرفتاری‌های خود من هست و شادی‌هاو آرزوهاشون هم.  دغدغه‌ای از این گیراترمی‌خواید؟

چطور به این عوامل و کست رسیدید و معیارتون برای انتخاب چیست؟

این فیلم رونمی‌شه در دسته ی فیلم‌های تجاری قرار داد. داستانی داره که در کنارِجذابیت و گیرایی شما رو به فکر فرومی‌بره. پس با احترامِ بسیار برای بازیگران و عوامل سینمای تجاری اون‌ها رو کنار گذاشتم و سراغ جنس دیگه‌ای از آدم‌ها رفتم. چند نفر از اصلی‌ترین بازیگران فیلم با وجود ده‌هاسال سابقه ی بازی در تاتر و تدریس در دانشگاه در این فیلم برای نخستین بار جلوی دوربین می‌رفتند. از عمد پیِ آدم‌هایی بودم که خیلی راحت به هر پیشنهاد کاری پاسخ مثبت ندن. با بعضی چند ماه جلسه داشتیم و بحث کردیم تا به نتیجه رسیدیم. در مورد عوامل فنی و پشت دوربین هم کار به همین شیوه پیش رفت. دنبال آدم‌هایی بودم که تا جای ممکن در کار خودشون صاحب اندیشه و نگاهِ مستقل باشن. می‌خواستم با قصه ارتباط برقرار کنن و اندیشه‌های من رو هم درک کنن.

مشکلاتی که در تولید و ساخت فیلم داشتید؟

ما یک فیلم با بودجه ی کم یا به اصطلاح لو باجت بودیم. همین خیلی مشکلات رو برامون ایجاد می‌کرد. ناچار بودیم تا جای ممکن گروه فنی رو کوچیک کنیم. تعداد دستیارها رو کاهش بدیم و از حداقل امکانات فنی، بیشترین بهره رو ببریم. برای ساخت فیلم هم یک لوکیشن دور افتاده در یکی از شهرهای مرزی رو انتخاب کرده بودم که نه برقکشی داشت نه آبِ لوله کشی. نبودنِ برق مشکلات زیادی رو برای ما ایجاد کرد و برای فیلمبرداری صحنه‌های شب مجبور شدیم لوکیشن رو به شهری در همون حوالی تغییر بدیم. از طرف دیگه باران‌های شدیدی توی اون روزها بارید که ما رو مدت‌هادرون هتل حبس کرد. از همه بدتر هم وقتی بود که برای فیلمبرداری یک سکانس بالای کوهی بلند رفتیم. یک کوهنوردی سخت که پای بعضی بازیگرها به خاطرش خون اومد و عوامل با زحمت بسیار تجهیزات فیلمبرداری رو اونجا رسوندن. نصفِ پلان‌های اون سکانس رو فیلمبرداری کردیم و دوربین رو به زاویه ی مقابل بردیم که باقی پلان‌هارو ضبط کنیم اما دوربین مشکلِ نرم افزاری پیدا کرد و هر چه کردیم روشن نشد. مجبور شدیم دستِ خالی از کوه پایین بیایم و دوربین رو با هواپیما برگردونیم به پایتخت تا تعمیر بشه و ... فکرِ فیلمبرداری ادامه ی اون سکانس و رفتنِ دوباره به بالای کوه تا چند روز خواب و خوراک رو از من گرفته بود و کابوسش هنوز من رو رها نکرده.

از نکات مثبت و خاطرات خوب در ساخت،تولید،نوشتن متن، پیدا کردن عوامل یا هر موضوع دیگه ایی که امید بخش فیلمسازان هست برامون بگید؟

همونطور که گفتم بارون‌های شدیدی شروع شد که مدتها ادامه پیدا کرد. جوری که کم کم زمانِ قراردادِ بازیگران داشت تموم می‌شد. این وسط دوربین هم خراب شد و چند روزِ دیگه کار رو عقب انداخت. به ویژه نگران یک بازیگر بودم که از قبل به من گفته بود چند روز بعد از پایان قراردادش در فیلمِ ما باید برای بازی در فیلم دیگه‌ای به پایتخت برمی‌گشت. با اتفاق‌هایی که افتاد عملا امکانِ فیلمبرداری باقی سکانس‌های ایشون در روزهای باقی مانده از قراردادشون وجود نداشت و من شبِ آخر با ناراحتی بسیار تصمیم گرفتم فیلمنامه رو تغییر بدم و در یک روزِ باقی مانده با وجود ضربه‌ای که به فیلم می‌خورد با ضبط یک پلان حذف ایشون رو از ادامه‌ی داستان توجیه کنم. فردا صبح وقتی وارد رستوران شدم دیدم بقیه ی بازیگرها و عوامل سر میز صبحانه با ایشون جلسه گذاشتن و بدون این که من دخالتی کرده باشم راضیش کردن چند روزِ دیگه هم بمونه تا کار رو به سرانجام برسونیم. این همدلی و از خودگذشتگی عوامل برای من خیلی روحیه بخش بود.

در مورد تامین بودجه تولید فیلم و چالش هاش برامون بگید؟

این بخش برای من بسیار آزار دهنده و دشوار بود. ابتدا سرمایه گذاری داشتیم که پیش از فیلمبرداری قسمتی از بودجه ی ساخت فیلم رو به ما داد و با خاطر آسوده وارد پیش تولید شدیم. اما موقع شروع فیلمبرداری و وقتی که تجهیزات و نفرات کیلومترها دور از پایتخت انتقال پیدا کرده بودند یکباره سرمایه گذار بدون هیچ توضیحی ارتباطش رو با ما قطع کرد. شمامی‌دونید که در یک فیلم حرفه‌ای اگر باد به گوش عوامل این خبر رو برسونه که اوضاع مالی خرابه، دیگه سنگ روی سنگ بند نمی‌شه. من دو تا راه داشتم. یا باید موضوع رو با همه مطرح می‌کردم و کار رو متوقف می‌کردم تا برگردیم تهران و همه چیز تموم بشه یا این که از هر راه ممکن سعی می‌کردم این ماجراجویی رو ادامه بدم. با توجه به روحیه ی جنگندگی خودم راه دوم رو انتخاب کردم. خیلی روزها وقتی عوامل مشغول تنظیم دوربین یا خوردن غذا بودن من دور از بقیه داشتم پشت گوشی تلفن؛ خونه ، ماشین و وسایل خونه م رومی‌فروختم. در تمام مدت هم بایدمی‌خندیدم و ظاهر خودم رو آسوده و خوشحال نشون می‌دادم که کسی نگران نشه.

 

انتظار و چشم اندازتون برای اثری که ساختید چیه؟

خودم در چند نمایش خصوصی برای گروه‌های متفاوتی از مردم بازخوردهای خوبی از فیلم گرفتم. خوشحالم که باوجود تمام سختی‌ها به کمک عواملِ حرفه‌ای و هنرمندِ پروژه، نتیجه ی کار اثری تاثیرگذار و دیدنی شده. واقعا امیدوارم فیلم بتونه راه خودش رو در جشنواره‌های بین المللی باز کنه و همینطور در داخل ایران هم شرایط منصفانه‌ای برای اکرانش فراهم بشه تا آدم‌های زیادی بتونن ببیننش. این فیلم رو با عشق و امید بسیار، همینطور مطالعه و تلاشی بیشتر از اونچه که در فکر خیلی‌ها بگنجه ساختم. در روزگاری که جنگ و تجاوزهای خونین دنیا رو درنوردیده و آتش خشم و انتقام بالا گرفته این فیلم با ریشه یابی پیکارهای آدمی و نمایان ساختن فرجامِ این پیکارها پیامِ آشتی و عشق‌ ورزیدن داره. به مردم یادآورمی‌شه که هدف از زندگی چیز دیگه ایه. خیلی از مردم برای به دست آوردن زندگی بهتر با دیگران می‌جنگند و زندگی خودشون و دیگران رو نابود می‌کنند. این فیلم حرفی داره که دوست دارم خیلی‌ها بشنون و فکرمی‌کنم مردمانی خردمند در جهان وجود دارند که به دیده شدن و پخش این فیلم در دنیا کمک خواهند کرد.

تصاویر
  • مصاحبه با گووان مهر اسماعیل پور به بهانه ساخت فیلم" از سالهای کبود"
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظرات

دوشنبه, 13 تیر,1401

اسماعیل عقیلی

آرزوی موفقیت برای دوست قدیمی و هنرمندم

نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

وبسایت رسمی گووان مهر اسماعیل پور

پست الکترونیک: esmailpourgovanmehr@gmail.com

دی ان ان